دو کله پوک دور از هم

دو تا کله پوک یکی تو زادگاه گل و بلبلش ایران-تهران اون یکی تو کشور نهی نهی تک و تنها تو غربت هند - پونا

دو کله پوک دور از هم

دو تا کله پوک یکی تو زادگاه گل و بلبلش ایران-تهران اون یکی تو کشور نهی نهی تک و تنها تو غربت هند - پونا

نیک پیک

           

سلام

غیبتم طولانی شده بودا

من یه غلطی کردم که آدرس بلاگ جدید یعنی اینجا رو تو بلاگ قبلی نذاشتم حالا دیگه هیچکس نمیاد مارو بخونه

من و دوتا از دوستام هوس دوچرخه سواری زد به سرمون گفتیم جمعه میریم چیتگر بعد جمعه ساعت ۱۰ صبح مثل سه تا دختر خوب با یه عالمه خوراکی بلند شدیم رفتیم چیتگر وارد شدن همانا و دیدن یه سری آقایونی که بی شباهت به  بچه های تیم ملی دوچرخه سواری نبودن هم همانا،همه با لباس و کلاه و... ما هم که مادرزاد ورزشکار از ترس این طرح مبارزه با بد حجابی هم انچنان خودمونو پوشونده بودیم که هرچی فکر کردم دیدم دوچرخه سواری باچادر از این مانتوهای چین دار ما راحت تره در نتیجه بی خیال شدیمو ماشین رو یه جایی خلوت پارک کردیم و در عرض کمتر از یک ساعت هرچی داشتیم و نداشتیم خوردیم تموم شد حالا موندیم چیکار کنیم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

گفتم بریم پارک ارم هم نزدیکه هم من به شدت عاشق ترن هوایی هستم و خیلی سال بود که سوار نشده بودم بچه ها هم موافقت کردن و راه افتادیم اما دم در گفتن بازیها از ۵ باز میشن.

حالا ساعت چنده؟؟؟؟تازه ۱ییهو من نمی دونم این فکر رو یکی از دوستام از کجاش در آورد که یه جایی یه جمعه بازاری هست بریم اونجا ما هم قبول کردیم و راه افتادیم و ۴۵ دقیقه با وجود خلوت بودن راه طول کشید تا رسیدیم حال مگه جای پارک پیدا میشه؟؟؟؟؟

بعد از ۱۳۵۶۳۵۷۸ بار جلو عقب کردن بالاخره ما موفق شدیم توی فسقل جا پارک کنیم و رفتیم جمعه بازار آقا چه شیر تو شیری بود هلاک شدیم از گرما من که دیگه نزدیک بود ... هیچی بابا یکی جلوی منو بگیره .

یه یک ساعتی هم اون تو گشتیم حالا اون موقع که ما داشتیم دنبال جای پارک میگشتیم از پلیس سر چهار راه پرسیدیم آقا ما کجا پارک کنیم گفت دست چپ بعد بازم چپ پارکینگ ...(اسمش یادم نیست )فکر کنم کریستال بود.حالا ما اومدیم ماشین رو برداریم یهو من چشمم افتاده به تابلوی پارکینگ طبقاتی عمومی کریستال بعد ما دقیقا روبه روی پارکینگ به اون بزرگی یه  مینی کوچه پیدا کردیم و ۲۰ دقیقه طول کشید تا تقریبا وسط کوچه پارک کنیم،یهو جیغ زدم هی پلیسه این پارکینگ و میگفتا ، دوستم که پشت فرمون بود فچر کنم دلش می خواست منو زنده زنده بخوره بسکه من دوست داشتنی بودم در اون لحظه.

خلاصه ۴۵ دقیقه هم طول کشید تا برگشتیم خونه تو  راه خونه پشت چراغ قرمز بودیم یه آقاهه با یه قیافه خفن بغلمون داشت نوحه گوش می کرد اونم از اون شدیداش حالا ماهم صدای ضبطمون بلند من تا قیافه طرف رو دیدم شیشه رو دادم بالا که اون با  خیال راحت نوحه شو گوش کنه و صدای موسیقی ما مزاحمش نشه نکنه یه وقت نا خواسته مرتکب فعل حرام بشه بعد احساس کردم طرف داره مارو نگاه میکنه نگاش کردم دیدم داره یه چیزی می گه شیشه رو دادم پایین میگه :اینقدر ادا اطوار در نیارین ماشینتونو می خوابونما. منم عصبی شدم آخه خداییش ما کاری نمی کردیم داشتیم با هم حرف میزدیم .دوباره شیشه رو دادم بالا یهو عصبی شد پیاده شده شماره ماشین و یادداشت کرد بعد شروع کرد با موبایلش شماره گرفتن چراغ سبز شد و ما راه افتادیم حالا هی مردم میان کنارمون مارو نگاه میکنن ببینن چمون بوده از شانس گند یارو ما اون روز یه ذره آرایش داشتیم اونم هیچی ازش نمونده بود بعد یارو یه کم دنبالمون اومدو ما خواستیم شماره ماشینشو برداریم دیدیم پلاک نداره بعدم خودش رفت اما از این که ما اصلا محلش ندادیم فکر کنم شاکی شده بود توقع داشت بترسیم پیاده شیم التماسش کنیم آخه یکی نیست بگه آدم عقده ای اگه تو کاره ای بودی که همونجا چه ما کاری کرده بودیم چه نه ماشینو نگه می داشتی نه اینکه الکی عین ندید بدیدا به یه من ریشت بنازی و جو بگیرتت.

رسیدیم خونه یه استراحت کردیم و دوباره پیش به سوی پارک ارم.(پشتکارو دارین؟)

توی پارک هی میگم بریم ترن هوایی این دوتا شجاع می گن نه آخرش ۳تا بلیط خریدم  توصف قیافه هاشون دیدنی بود میگن تو برو جلو ما دوتا عقب گفتم باشه سوار شدیم اولش خوب بودن اما وسطای کار که با سرعت میاد پایین هی جیغ می کشیدن منو فحش میدادن مرده بودم از خنده هی میگفتن مگه پامون به زمین نرسه بیچارت می کنیم(بابا عزیز من جنبه ندارین نیاین شهر بازی )به محض اینکه ایستاد من دوتا پا داشتم دوتا هم غرض کردم در رفتم تا اونا از گیجی در بیان من وسط پارک در حال دویدن بودم بالاخره به خیرو خوشی تموم شد گفتیم بریم سورتمه کابینش دونفره بود قرار شد من با هردو سوار شم دفعه اول به خیر گذشت دفعه دوم دوستم غش کرد رو من ،منم فردین بازیم گل کرد دو دستی سعی کردم نگهش دارم از جمعه تا حالا دو تا از مهره های ستون فقراتم قلنبه شده درد می کنه.

و این بود انشای یک روز تابستان من.

امروز اینجا http://zeshtoziba.com/viewtopic.php?t=1227 خوندم:

در روز بیست و هفتم آگوست (دوم شهریورماه)امسال سیاره مریخ یکی از درخشانترین اجرام قابل رویت در آسمان خواهد بود. رویدادی بسیار نادر که آنرا حلول دو ماه در یک آسمان می نامند.
به گزارش مرکز خبری امید، تقارن رویت ماه و مریخ به این دلیل است که در این تاریخ اجرام یاد شده در نزدیک ترین فاصله به یکدیگرقرار خواهند داشت.
به گفته ستاره شناسان، به دلیل جاذبه سیاره مشتری که بر مریخ تاثیر گذاشته و آن را از مسیر خود خارج می کند، دانشمندان می توانند مطمئن باشند که زمین و مریخ طی 5000 سال گذشته هرگز اینقدر به یکدیگر نزدیک نبوده اند. این فاصله در 2 شهریور معادل 34 میلیون و 649 هزار و 589 مایل خواهد بود. برای مشاهده و رصد این پدیده زیبا دوم شهریور ساعت سی دقیقه نیمه شب نگاهی به آسمان بیندازید. شاید برایتان جالب باشد بدانید دفعه بعدی که این رویداد جالب را می  توانید ببینید سال 2287 میلادی خواهد بود. پس تا زنده هستید این فرصت را از دست ندهید.

 

اولش ناراحت شدم که اون لحظه رو از دست دادم اما بعد فکر کردم ناراحتی نداره که ۲۸۰ سال دیگه تکرار میشه ایندفعه می بینمش.

تا بعد...

نوشته viva

 

نظرات 5 + ارسال نظر
مهسا چهارشنبه 7 شهریور 1386 ساعت 06:56 http://lolllipop.blogsky.com

به این میگن یه روز بیاد ماندنی،اگه همه چی درست پیش می رفت که جالب نبود.

دقیقا،اما من نمی دونم چرا همیشه روزام یه جورایی به یاد ماندنی میشن :)

مهسا چهارشنبه 7 شهریور 1386 ساعت 06:58 http://lolllipop.blogsky.com

اهان راستی،بد خواه مدخواه داشتی حتما خبرم کن بیام لهش کنم.(نیشخند)

قربونت برم فقط همون یارو که محاسن بسیار بلندی داشت و ماشینش هم پلاک نداشت

casper چهارشنبه 7 شهریور 1386 ساعت 14:02

اااا دیدی چی شد من دفعه بعدی عروسی دعوت دارم تو سالن سر بسته تو اعماق زمین ( آخه در جریانی که قراره نسل گربه رو عوامل داخلی و خارجی باهم منقرض کنن ) در نتیجه نمیرسم مریخ رو ببینم ... حیف شدا ویوا...

لیلا چهارشنبه 7 شهریور 1386 ساعت 19:02 http://bagheasemoni.persianblog.ir

سلام خوشگل می نویسی اما خیلی شیطونیا منم اون روز با دوستم سوار اون چیزا شده بودیم اینقد خندیدیم یهو دیدیم وایستاد ااااا نفهمیدیم چی شد.

میگم ایندفعه همه با هم بریم تو دوستت رو با دوستای من عوض کن مهره های کمرم هنوز درد میکنه

کشکول چهارشنبه 7 شهریور 1386 ساعت 20:23 http://kashkolans.blogsky.com

نگران تعویض آدریت نباش زود همه میان اینور
مرسی که سر می زنی تو این ۳-۴ سال اولین کسی هستی که بهم سر می زنی تند

خواهش می کنم
وبلاگت رو دوست دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد